۲۵ توصیه برای تقویت هوش فضایی:(Spatial Intelligence)
۱. بازی پیکشنری(Pictionary)، تیک تاک تو سه بعدی یا بازیهای تجسمی دیداری دیگر را انجام دهید.
۲. معماهای اره مویی، مکعب روبیک، مارپیچ و لابیرنت یا سایر معماهای دیداری را حل کنید.
۳. یک برنامه نرم افزاری گرافیکی بر روی رایانه خود نصب کنید و به طراحی، نقاشی و کشیدن تصاویر رایانه ای بپردازید.
۴. فیلمها و نمایشهای تلویزیونی را تماشا کنید و بطور همزمان، به کاربرد نور، حرکت دوربین، رنگ و سایر عوامل سینمایی توجه کنید.
۵. دکور فضای داخلی منزلتان را تغییر دهید، یا به زیباسازی فضای بیرونی بپردازید.
۶. از تصاویر مورد علاقه خود در مجلات و روزنامه ها، یک کتابخانه عکس درست کنید.
۷. برای گردش در طبیعت، مهارتهای جهت یابی با قطب نما را فرا بگیرید.
۸. به مطالعه هندسه بپردازید.
۹. در کلاس طراحی، مجسمه سازی، نقاشی، عکاسی، ویدئو، طراحی گرافیکی یا هنرهای تجسمی دیگر در یک آموزشگاه محلی یا فرهنگسرا شرکت کنید.
۱۰. یک زبان اندیشه گرایانه مانند زبان چینی که در آن برای رساندن معنی از حروف تصویری یا علائم استفاده می شود، بیاموزید.
۱۱. برای ایده های مبتکرانه یا سایر پروژه های مورد نظر خود، مدلهای سه بعدی بسازید.
۱۲. طریقه کاربرد و تفسیر نمودارهای گردشی، تصمیم گیری از طریق اشکال و نمودارهای درختی، نمودارها و سایر اشکال نمایش تجسمی دیداری دیگر را بیاموزید.
۱۳. یک فرهنگ لغت تصویری بخرید و طریقه کارکرد معمولی دستگاهها و سایر اشیا را مطالعه کنید
۱۴. با یک چشم بند، چشمتان را ببندید و در حالیکه از دوستی می خواهید شما را در منزل یا حیاط هدایت کند، به کاوش در محیط اطراف بپردازید.
۱۵. نگاه کردن به تصاویر و اشکال ابرها، شکافهای بین دیوار یا سایر پدیده های طبیعی یا دست ساز بشری را تمرین کنید.
۱۶. برای یادداشت برداری از نمادهای دیداری بیشتری (مانند فلش، دایره، ستاره، مارپیچ، رنگ نمایی، عکس و سایر اشکال تجسمی) استفاده کنید
۱۷. با یک مهندس مکانیک، معمار ، هنرمند و یا طراح ملاقات کنید تا ببینید تا چگونه از تواناییهای فضایی خود بهره می گیرد.
۱۸. با لگو، دی استیکس، قطعات شش ضلعی و بلوکها یا سایر قطعات ساخت و ساز سه بعدی، خانه سازی کنید
۱۹. همراه با خانواده یا دوستان زمانی را صرف فعالیتهای هنری کنید.
۲۰. نقشه های شهر و ایالت یا منزل خود و سایر گونه های نمایشی را مطالعه کنید .
۲۱. خطاهای باصره (خطای دید) را مطالعه کنید مثلا در کنابها، موزه ها و اسباب بازیهای خطای باصره.
۲۲. نوارهای ویدئویی خودآموز را در مورد زمینه های علاقه مندی خود بگیرید و استفاده نمایید.
۲۳. در نامه ها، پروژه ها و نمایشهای خود از تصویر، عکس و نمودار استفاده کنید.
۲۴. اگر اهل شیمی هستید، اوربیتالها و شکلهای فضایی مولکولها بهترین حالتهای تجسمی را برای شما ایجاد می کنند.
۲۵. پازلهای سه بعدی را از جهات متفاوت شروع کرده و به پایان برسانید.
ذهن خلاق – تفکر خلاق
از دیدگاهی، تفکر، کارآمدترین و دم دست ترین ابزار حل مسئله است.اما همة مسائل از یک نوع نیستند، بنابراین روشهای تفکر هم منحصر به یک نوع خاص نیستند.ولی واقعیت این است که قسمت اعظم آنچه در رابطه با آموزش رسمی تفکر انجام میشود، بر مهارتهایی همچون تدریس تحلیلی تاکید میکند.این که چگونه فراگیران ادعاها را درک کنند، استدلالی منطقی به وجود آورند، پاسخها را بفهمند، راههای نادرست را حذف کرده و بر راههای صحیح تمرکز کنند.با این وجود، روش تفکری دیگری هم وجود دارد که به بررسی ایدهها میپردازد، احتمالات را به وجود میآورد، به دنبال پاسخهای متعدد و صحیحی میگردد و تنها به یک پاسخ درست اکتفا نمیکند.در هر صورت، هر دو روش تفکر برای موفقیت در زندگی روزمره، حیاتی هستند، اما نوع دوم بیشتر نادیده گرفته میشود؛ یعنی تفکر خلاق.
خلاقیت یعنی چه؟
خلاقیت توانایی ایجاد ایدههای تازه از طریق ترکیب، تغییر یا دوباره استفاده کردن از ایدههای موجود است.برخی ایدههای خلاق شگفتانگیز و هوشمندانه هستند، در شرایطی که برخی دیگر ساده، خوب و کاربردی بوده اما آنقدرها مورد توجه قرار نمیگیرند.
در فعالیتی چون حل کردن مسئله، هر دو نوع تفکر برای ما مهم تلقی میشود.اول، باید مسئله را تحلیل کنیم؛ سپس باید راه حل های ممکن را به وجود آوریم، پس از آن باید بهترین راه حل را انتخاب کرده و آن را کامل نماییم، و سرانجام باید تاثیر راه حل را ارزیابی کنیم.این فرآیند یک تناوب را بین دو نوع تفکر نقدی و خلاق آشکار میکند.عملاً این دو نوع تفکر بیشتر مواقع با هم عمل میکنند اما به یکدیگر وابسته نیستند.
باید بگوییم که هر کس دارای توانایی خلاق ذاتی است.برای مثال، خلاقیت کودکان را در نظر بگیرید.در سنین بزرگسالی اغلب خلاقیت توسط آموزش سرکوب شده، اما هنوز وجود دارد و میتوان آن را بیدار کرد.افراد خلاق به سختی و به طور مستمر کار می کنند تا به وسیله تغییرات تدریجی و پالایش کارهایشان، ایدهها و راهحلها را اصلاح کنند.
روشهایی برای بهکارگیری تفکر خلاق
برای ایجاد نتایج خلاق روشهای بسیاری وجود دارد که در اینجا به چند روش اشاره میشود.
▪ تکامل تدریجی: این شیوه افزایش پیشرفت است.ایدههای تازهای که از دیگر ایدهها و راهحلهای تازهای که از راهحلهای قبلی مشتق میشوند، ایدههای تازهای به وجود میآورند که این ایده ها و راه حل های تاره، نسبت به دیگر راهحلها اندکی اصلاح شدهاند.بسیاری از موارد پیچیدهای که امروزه از آن استفاده میکنیم، در طی یک دوره طولانی و افزایش مستمر به وجود آمده است.بهتر کردن چیز از زاویه های مختلف تدریجاً آن را بسیار بهبود میبخشد-،حتی ممکن است با ماهیت اصلی خود کاملاً تفاوت پیدا کند.برای مثال به تاریخ اتومبیل یا هر محصول پیشرفت تکنولوژی نگاه کنید.با تولید هر محصول جدیدی اصلاحات به وجود آمدند.هر مدل جدیدی براساس مجموعه خلاقیتهای مدل قبلی ساخته میشود، تا این که در طول زمان، پیشرفت در اقتصاد و تداوم آسایش صورت میگیرد.دراین جا خلاقیت در پالایش، پیشرفت مرحله به مرحله نهفته است تا بوجود آوردن چیزی کاملاً جدید.شیوه تکامل خلاقیت همچنین تداعی کننده اصلی است که میگوید: هر مسئله ای که یکبار حل شده، برای بار دوم به شیوه ای بهتر قابل حل است.
متفکران خلاق این ایده را قبول نمیکنند که هنگامی که یک مشکل حل شده است، فراموش میشود یا این که “اگر نشکسته، تعمیرش نکن”.فلسفه یک متفکر خلاق این است که “هیچ چیز همانند یک تغییر جزئی تاثیر ندارد”.
▪ تلفیق: با این روش، دو یا چند ایده موجود با یکدیگر ترکیب شده و یک ایده سوم را به وجود میآورد.ترکیب ایده یک مجله و یک نوار کاست میتواند منجر به ابدة تأسیس یک مجلة شنیداری شود.این مجله میتواند برای افراد ناشنوا و کسانی که فواصل دور شهری را هر روز طی میکنند، مورد استفاده قرارگیرد.
▪ تحول بنیادین: گاهی ایده جدید ایدهای کاملاً متفاوت و دارای تغییرات واضحی نسبت به ایده های پیشین است.در شرایطی که فلسفه پیشرفت تکاملی ممکن است یک استاد را به پرسیدن این سوال وا دارد که “چگونه میتوانم بهتر و بهتر درس بدهم؟”، اما پیشرفت تحولی این سوال را بیان میکند که “چرا درس بدهم، دانشجویان را به درس دادن به یکدیگر ترغیب میکنم، کار گروهی یا ارائه گزارش؟”.برای مثال، تکنولوژی تکاملی در زمینه مبارزه با موریانههایی که وسایل خانه را میجوند گسترده شده و حشره کشها و گازهای بی خطرتر و مؤثرتر برای از بین بردن آنها به وجود آمده است.یک تغییر نسبتاً تحولی میگوید: گازها را به دلیل نیتروژن استفاده نکنید.یک ایده خلاق تحولی میپرسد،”در ابتدا چه تدابیری بیاندیشیم تا از خوردن وسایل توسط موریانه ها جلوگیری کنیم؟” این پرسش به ابداع راه حلی چون تولید یک خوراک مخصوص موریانه منتهی میشود.
▪ استفاده دوباره: یعنی به یک چیز قدیمی نگاهی نو داشته باشید.نامها را کنار بگذارید تعصب ها، انتظارات و پیشفرضها را دور بریزید و فکر کنید چگونه میتوان از چیزی دوباره استفاده کرد.یک شخص خلاق ممکن است به گورستان اتومبیلها برود و از موتور یک اتومبیل مدل T [اتومبیلهایی که کمپانی فورد بین سال های ۱۹۰۸ تا ۱۹۲۷ ساخته میشد.] یک اثر هنری خلق کند.آن را نقاشی کرده و در اتاق نشیمن قرار دهد.هدف، دیدن فراتر از همان ابزار قبلی و استفاده های سابق است تا بتوانیم ایده های تازه و راه حل های مناسب پیدا کنیم.برای مثال، یک گیره کاغذ میتواند به عنوان آچار و رنگ به عنوان چسب مورد استقاده قرار گیرد، و ...
▪ تغییر مسیر: بسیاری از پیشرفت ها زمانی اتفاق میافتد که توجه از یک زاویه مسئله به یک زاویه دیگر معطوف میشود که گاهی آن را بینش خلاق میخوانند.
اداره راهنمایی رانندگی سعی میکند مانع اسکیت سواری کودکان درگودالها شود.اداره راهنمایی رانندگی حصاری به وجود آورد که کودکان دور شوند، اما چنین نشد.سپس یک نرده بزرگ تر گذاشتند که توسط کودکان سوراخ شد.یک حصار قویتر جایگزین آن کردند که آن هم شکسته شد.حصار بعدی یک حصار تهدید آمیز بود که نادیده گرفته شد.سر انجام شخصی تصمیم گرفت مسیر را تغییر دهد و پرسید، “مشکل در اینجا چیست؟” “کودکان می خواهند در گودال اسکیت سواری کنند”.”چگونه می توان مانع اسکیت سواری آنها شد؟” راه حل ریختن بتن وسط گودال بود تاسطح صاف آن را از بین ببرد.این راه حل هوشمندانه مشکل را حل کرد.
مثال فوق این حقیقت را در حل مسئله نشان میدهد که هدف حل مسئله است، نه اعمال یک راه حل خاص.وقتی یکی از راهحلها عمل نمیکند، به راه حل دیگری فکر کنید.هیچ تعهدی نسبت به یک راه خاص وجود ندارد.تنها هدف را مد نظر داشته باشید.پافشاری در یک راه گاهی خود مشکل است.زیرا کسانی که در یک راه پافشاری میکنند، بیش از حد به یک راه احساس تعهد کرده، کارشان عملی نخواهد شد، و نتیجه نمیگیرند.
رویکردهای منفی که مانع از خلاقیت میشود
۱. وای نه، یک مشکل دیگر! اغلب، عکس العمل نسبت به مشکل یک مشکل تازه به وجود میآورد که از خود مشکل بزرگ تراست.در حالیکه هر مشکل میتواند یک فرصت تلقی گردد.بهترین راه این است که از مشکل استقبال کرده ، به دنبال آن باشند و با مشکل همچون یک مبارزه طلبی و فرصتی برای اصلاح امور استفاده کنند.هر چه قدر ما سخت تر به مشکل نگاه کنیم ، مشکل بزرگ تر میشود.
۲. این مشکل حل نمیشود.این رویکرد به مثابه محاصره شدن پیش از جنگ میماند.با این پیشفرض که از عهده انجام کاری بر نمیآیید یا یک مشکل را نمیتوانید حل کنید، به مشکل قدرت و نیرویی میبخشید که پیشتر فاقد آن بود و پیش از شروع تسلیم میشوید؛ اما به تاریخ راهحلها و شکهایی که همراه آن شدهاند توجه کنید: بشر هرگز پرواز نمیکرد، برای بیماری ها هرگز علاج پیدا نمیشد، موشکها هیچگاه جو زمین را ترک نمیکردند.هر چه قدر ما سخت تر به مشکل نگاه کنیم ، مشکل بزرگ تر میشود.
۳. هیچ کاری نمیتوانم در رابطه با آن انجام دهم.برخی از مردم فکر میکنند، شاید این مشکل توسط کارشناسان حل شود، اما من نمیتوانم آن را حل کنم چراکه: به قدر کافی باهوش نیستم ، مهندس نیستم، به این موضوع بی علاقه هستم ....برادران “رایت” که بودند که توانستند هواپیما اختراع کنند؟ مهندس هواپیما؟ خیر، آنها تنها تعمیرکاران دوچرخه بودند.قلم خودکار توسط ویراستار یک روزنامه به نام “لادیسلاو بیرو” که حتی مهندس مکانیک هم نبود اختراع شد.پیشرفت های اصلی طرح زیر دریایی توسط یک کشیش انگلیسی به نام “جی.دبلیو گارت” و یک ناظم مدرسه ایرلندی به نام “جان پی.هلند” انجام شد.
۴. من خلاق نیستم.هر کس تا حدی خلاق است.بعضیها بسیار خلاق هستند همچون کودکان هنگامی که مشغول بازی هستند.مسئله اینجاست که خلاقیت توسط آموزش سرکوب میشود.تمام آنچه بدان احتیاج دارید این است که بگذارید خلاقیتتان به سطح برسد و از خواب بیدار شود.از آن پس به زودی متوجه میشوید که شما به طور شگفت انگیزی خلاق هستید.
۵. این بچگانه است.هنگامی که همواره سعی میکنید بزرگسال به نظر برسید و تمام و کمال عمل کنید، رویکردهای خلاقانه و سر زنده که باعث میشود سنتان کوچکتر به نظر رسد را تمسخر میکنید.اما اگر راه حلی بیابید که مشکلات زندگی مشترکتان را حل کند، باعث ترقی شما گردد، یا دوستی را از خودکشی نجات دهد، آیا باز هم اهمیت میدهید که دیگران روش شما را نسبت به حل مسئله “بچگانه” توصیف کنند؟ به خاطر داشته باشید مردم هنگامی گه چیزی واقعاً با مزه باشد میخندند، اما مردم اغلب به هنگامی میخندند که قدرت تخیل برای درک شرایط موجود را ندارند.
۶. مردم چه فکر می کنند؟ در جامعه فشاری قوی برای پیروی کردن از همه، عادی بودن و خلاقنبودن وجود دارد.در اینجا مثال هایی ارائه شده که بسیار به گوش میرسد
▪ شخص خلاق: “دوست دارم در لیوان آب پرتغالم آب اضافه کنم تا شیرینی آن کمتر شود”.
▪ شخص معمولی: “خودت می دانی که چه قدر عجیب هستی؟”.
▪ شخص خلاق: “چرا کمی سیربه آن اضافه نمی کنی؟ “.
▪ شخص معمولی:” چون دستورالعمل سیر را ذکر نکرده بود”.
▪ شخص معمولی:” چرا از این مسیر میروی؟ این مسیر طولانیتر است”.
▪ شخص خلاق:”چون به این جاده علاقمند هستم”.
اغلب مردم جامعه به این دیدگاه که “مردم چه فکر خواهند کرد” اهمیت می دهند.مطمئن باشید آنها هم اینک هم درباره شما صحبت میکنند و میگویند بینی شما بزرگ است یا کفشهایتان خندهدار است.بنابراین از آنجا که آنها درباره شما به شیوههای نامطلوبی صحبت میکنند، شما باید راحت باشید و بگذارید خلاقیت و خصوصیات فردی شما به جریان بیافتد.
۷. ممکن است موفق نشوم.توماس ادیسون در تحقیقات خود برای یافتن یک رشته سیم نورانی برای لامپ هر کاری را که به نظرش میرسید انجام میداد.از جمله تاری از ریش دوستش را کند تا برای لامپ یک رشته نورانی بسازد.او درکل ۱۸۰۰ راه را امتحان کرد.پس از انجام ۱۰۰۰ مورد، شخصی از او پرسید آیا از موفقیت در کارش ناامید نشده است؟ ادیسون جواب داد، “هم اکنون مطالب زیادی یاد گرفتم.حالا ۱۰۰۰ راه میشناسم که مفید نیست”.
ترس از شکست یکی از موانع اساسی خلاقیت و راه حل مسائل محسوب میشود.راه چاره این است که رویکردتان را نسبت به شکست تغییر دهید.ضرب المثل نگلیسی میگوید: “اشتباهات مایه سرگرمی نیستند، بلکه آموزنده هستند”.انتظار میرود که در طی مسیر شکست بخورید و این شکست قابل قبول است؛ همواره راههایی برای دستیابی به موفقیت وجود دارد.
با آگاهی از این موانع و عبور از آنها، میتوانید خود را برای داشتن ذهنی خلاق آماده کنید و با بهکارگیری تکنیکهای تفکر خلاق که احتمال دارد در شمارههای بعد به ذکر آنها خواهیم پرداخت، میتوانید جهشی بزرگ در حل مسائلتان ایجاد کنید.
منبع: فصلنامه تفکر متعالی
کن کن: نسل جدید پازل های عددی هوش
در نگاهی سریع به این مجموعه، شاید شما پازلهای هوش کِنکِن را بسیار شبیه سودوکو بیابید، اما هنگام حل آنها متوجه تفاوت چشمگیرشان که استفاده از چهار عمل اصلی در آنها و در نتیجه بالابردن قدرت محاسبات شماست، خواهید شد.
متخصّصان، فواید زیادی را برای پازلهای هوش کِنکِن ذکر نمودهاند که از آن جمله میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
1. افزایش هوش منطقی ـ ریاضی.
2. افزایش قوای منطق در مخاطب.
3. افزایش قدرت محاسبات ذهن.
4. افزایش قدرت تمرکز.
برای کسب اطلاعات بیشتر به وب سایت رسمی مجموعه کن کن (KenKen) مراجعه نمایید.
از تفکر عمودی تا تفکر جانبی
ز کنج صومه حافظ مجوی گوهر عشق
قدم برون نه اگر میل جستوجو داری
واسانی (Vasani) میگوید ”جهانی که در آن زندگی میکنیم نامحدود است هنوز چیزهای زیادی هست که باید کشف شوند زیبائیهائی که باید عیان شوند و رازهائی که باید شناخته شوند شما چه نقشی در این برنامه الهی بازی خواهید کرد“.
اولین بار اصطلاح تفکر جانبی با تفکر گریزاندیش (Lateral thinking) را دانشمند بزرگ تفکر، ادوارد دوبونو خلق کرده است. دوبونو در این رابطه ۴۵ کتاب به رشته تحریر درآورده که برخی از آنها به ۲۷ زبان ترجمه شده است. جهت آشنائی ابتدائی با تفکر عمودی و جانبی به مثال زیر توجه کنید: فرض کنید میخواهید با ۱۱ و ۸ و ۷ و ۵ و ۴ به عدد ۲۰ برسید در تفکر عمودی ابتدا وقتی به اشکال بالا نگاه میشود همه اشکال و علامتها بهصورت اعداد دیده میشوند.
تفکر عمودی فقط جلوی چشمش را میبیند و به اطراف نگاه نمیکند. ولی در تفکر جانبی سعی میشود از زوایای مختلف به یک پدیده نگاه شود. بهطور مثال دیگر تفکر جانبی عدد ۱۱ را نمیبیند بلکه آن را علامت مساوی (=) میبیند و با عدد ۷ و ۸ در تفکر عمودی عدد دیده میشوند ولی در تفکر جانبی میگویند اگر این دو عدد را روی هم بگذارد علامت ضرب (X) دیده میشود پس در تفکر جانبی ۲۰=۴٭۵ اثبات میشود.
در تفکر جانبی گفته میشود اگر دو روش برای انجام کاری وجود دارد شما روش ۵/۲ را بهکار ببرید. ولی در تفکر عمودی اگر دو روش برای انجام کاری وجود دارد همان دو روش را برای حل مسئله بهکار میبرند. بهطور مثال سعی کنید که ثابت کنید ”هشت = دوازده“ است. در تفکر عمودی میگویند این مسئله امکان ندارد ولی در تفکر گریزاندیشی و جانبی سعی میشود دوازده را جور دیگر ببینیم. آیا میتوانیم قالبهای ذهنی دوازده را در ذهن خود بشکنیم. آنگاه دوازده اینطور دیده میشود دوازده = عدد هشت.
تفکر عمودی انسانها را به درون چاله و چاه میاندازد، ولی تفکر جانبی آدمها را از چاله درمیآورد. تفکر جانبی چیزهائی را به انسان نشان میدهد که دیدنی نیست، نقاشیها و موسیقیهائی را به انسان نشان میدهد که قبلاً انسان آن را ندیده است. بهطور مثال در کتاب ”من و دوست غولم“ اثر شل سیلور استاین قصهای وجود دارد بهنام ”نقاشی نامرئی“ و در این داستان کوتاه میگوید: ”و اینجا ما یک پسر نامرئی میبینیم که توی خانه قشنگ نامرئیاش به یک موش کوچولوئی تکه پنیری نامرئی میدهد، وای چه نقاشی قشنگی! تو هم دوست داری یک نقاشی نامرئی بکشی. نقاشی شل سیلوراستاین یک نقاشی گریزاندیش و جانبی است.
کسی که تفکر جانبی و گریزاندیشی دارد میتواند نگاههای خلاقانه داشته باشد و جملات خلاقانه بگوید. بهطور مثال وقتی ایرج حسابی پسر پروفسور و دانشمند بزرگ کشور دکتر حسابی در جلسه قهرمانان صنعت صحبت میکرد میگفت دکتر اعتقاد داشتند که حکومتها بهجای اینکه به مردم دروغ بگویند ، وقتیکه راست گفتند مردم حرفشان را باور نکنند، بیابند به مردم راست بگویند که اگر یک بار دروغ گفتند مردم حرفشان را باور کنند. این جمله یک تفکر جانبی است. یا پل تورنس پدر خلاقیت میگوید: ”خلاقیت بریدن گوشهها، خط زدن خطاها، عمیقتر حفر کردن، رفتن به آبهای عمیق و اتصال به خورشید است. در آخر جمله تورنس یعنی اعمال به خورشید از تفکر جانبی استفاده شده است و جائیکه تورنس میگوید پریدن گوشهها منظورش این است که هر چیز چهارگوشهای را گوشهای را ببریم و از حالت عمودی به جانبی برسیم. حال به این معما توجه کنیم ثابت کنید ۳=۷۱۹ است.
در تفکر عمودی اولین چیزی که به ذهن میرسد این است که ۷ را به آن طرف تساوی ببریم یعنی ۳۷=۱۹ و یا اگر عدد یک را جابهجا کنیم ۳۱=۷۹ میشود و یا اگر عدد ۹ را جابهجا کنیم ۳۹=۷۱ میشود ولی تفکر جانبی نمیآید همه حرکتها را عمودی انجام دهد بلکه یک عدد را برمیدارد و روی ۷ میگذارد و آنگاه جذر بهدست میآید. تفکر جانبی میگوید چرا ۷ و ۱، عدد باشند میتوان از ترکیب این دو عدد علامت رادیکال را ساخت یعنی: ۳=۹√
حال به معمای زیر جواب دهید: میگویند یک پشه با یک فیل ازدواج میکند ولی بچه آنها تولهسگ میشود، چرا؟ در تفکر عمودی چون همه چیز را طبق روال معمول میبیند با خود میگوید حتماً باید وقتی بچهای میآید، از توی شکم مادرش باشد ولی جواب آن براساس تفکر جانبی این است که بچهشان را از پرورشگاه آوردند، تفکر جانبی تفکری است که به سؤالها جوابهای کلیشهای نمیدهد مثلاً به این پرسش عمیق فکر کنید یک گاو و یک خر میخواهند از خیابان شلوغ عبور کنند کدام عاقلانهتر عمل میکنند؟
جواب:
خر عاقلانهتر عمل میکند زیرا ابتدا گاو وقتی میخواهد از خیابان عبور کند سرش را میاندازد پائین از خیابان رد میشود ولی خر اول این طرف و آن طرف را نگاه میکند بعد سرش را مثل گاو میاندازد پائین از خیابان رد میشود. در حقیقت این جواب نشان میدهد که خر هم مثل گاو عمل کرده و عقلشان به یک اندازه است ولی این جواب زیرکانه در جواب آمده بود و جواب این سؤال براساس تفکر جانبی و کلیشهای جواب ندادن به پرسش ها آمده بود. امروزه بسیاری از واژهها براساس تفکر جانبی تغییر کردهاند بهطوری که هماکنون واژههائی زیر بر اساس تفکر جانبی و گریزاندیشی بنا شدهاند.
تفکر عمودی باعث میشود که انسانها در چانه تفکر گرفتار شوند. مانند کسی که با ماشین با سرعت ۱۰۰ کیلومتر در ساعت در حال حرکت است و میخواهد طبیعت را هم بنگرد. میگویند نیوتن ۲۵ سال از عمر خود را به مطالعه علم کیمیا و پژوهش در راز اکسیرهای اسرارآمیز گذرانده دورانی که برای او هیچ ارزشی نداشته در حقیقت گرفتار تفکر عمودی بوده ولی بعد از آن شروع به تفکر جانبی میکند حال به معمای زیر پاسخ دهید.
چهطور چهار آدم بزرگ میتوانند زیر یک چتر قرار بگیرند و هیچ کدام خیس نشوند؟“
در تفکر عمودی دنبال این پاسخها میباشد: ”چتر خیلی بزرگ است“ که در عمل امکانش صعیف است. ”چهار نفر بههم چسبیدهاند و یا بالای سر هم ایستادهاند“ که در عمل امکانش ضعیف است. ولی وقتی با تفکر جانبی به مسئله نگاه میکنید دنبال پارامترهائی میگردید که ربطی به چتر ندارند، و جواب جانبی آن این است که ان زمان باران نمیباریده و هوا آفتابی بوده.
لارنس فونتریه از کارگردانان بزرگ سینما در سال ۱۹۹۵ انجمنی را تشکیل میدهد بهنام ”دگمهای ۹۵“ او در این انجمن هر سال ۱۰ دقیقه فیلم گریزاندیش میسازد و قولش را داده که تا سال ۲۰۲۴ این فیلمها را بسازد و مردم هم هر سال صف میکشند تا فیلمهای او را ببینند، اگر بهنام انجمن او دقت شود، دقیقاً اسم انجمنش براساس تفکر جانبی میباشد زیرا دگم کلمهای است که نشان میدهد که یک شخص خیلی بسته فکر میکند ولی در حقیقت برعکس بسته فکر کردن، عمل مینمایند. فیلم قالب فرشته به بازیگری رابرت دنیرو درباره شخصی است که در حقیقت شیطان و اسمش angel یعنی فرشته بود و همین اسم یعنی قلب فرشته، انسان را به اشتباه میانداخت و فکر میکنیم آنجل شخص فرشته صفت است ولی در پایان فیلم متوجه میشویم که او در حقیقت شیطان بوده است. پس درمییابیم که انتخاب نام این فیلم براساس تفکر جانبی و گریزاندیش است. در سریال او یک فرشته بود که در ماه مبارک رمضان پخش شد دقیقاً همین مسئله دیده شد. یعنی نام این سریال بر اثر تفکر جانبی گذاشته شده است و همه فکر میکردند که در فیلم، یک فرشته را خواهند دید ولی در حقیقت با شیطان روبهرو شدند. بسیاری از کارگردانان براساس تفکر جانبی فیلمهائی میسازند که تماشاگر هر لحظه احساس کند اشتباه کرده است.
تفکر جانبی، یک نوع دیگراندیشی است، همانطور که پائولوکوئیلیو نویسنده بزرگ برزیلی در زمان جوانیاش عضو انجمن دگراندیشان بود باعث شد که بعدها هم مطالب دگراندیش بنویسد، وقتی براساس تفکر جانبی میاندیشیم میتوانید اختراعات و ابتکارهای جدیدی بهوجود آورید. فکر کنید شمعهائی ساخته شوند که مثل فندک باشند و درون زیارتگاهها بگذارند و همانند دستگاههایی که پول میاندازند نوشابه میدهد، درون این دستگاه هم اگر پول بیندازید شمع روشن شود یا فکر کنید بوقی ساخته شود که اگر شما برای ماشین جلوئی بوق بزنید فقط همان ماشین بفهمد و بقیه از صدای بوق اذیت نشوند. وقتی میخواهید کاری ابتکاری روی یک بوق انجام دهید باید تغییرات ابتکاری عمودی را بنویسید بعد با نگاه و تفکر جانبی ایدههای گریزاندیشی بدهید.
حال به این جمله دقت کنید که براساس تفکر جانبی است:
”از این به بعد بهجای اینکه بگوئید نمیشود، بگوئید نه میشود“.
همه مثالهائی که گفته شد جهت این مهم بود که روشهای تفکر جانبی بر چه اساسی است و اندیشیدن براساس تفکر جانبی باعث خلاقیتها و ابتکارهای مختلف در ساخت فیلم، نوشتن کتاب و خلق ثروت میشود.
منبع: مقاله " از تفکر عمودی تا تفکر جانبی" تهیه کننده علی لعلی - مجله موفقیت